فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۱: صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد یا نیمشبی مست ز مهتاب نخیزد از خانه ی زین خاست بقصد دل عاشق زانگونه که آتش بچنان تاب نخیزد از گرمی می بود که آن غمزه برآشفت بی جوشش خونی رگ قصاب نخیزد هر چند کشم باده ز غم پاک نگردم گردیست بدین دل که به صد آب نخیزد پهلو بدم تیغ نه ار بر سر کاری مرد هنر از بستر سنجاب نخیزد خون خوردنم از عشق بگویید بزاهد تا بیخبر از گوشه ی محراب نخیزد این بیخودی و مستی عشقست فغانی اینگونه خرابی ز می ناب نخیزد فغانی شیرازی