فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۱: آمد بهار و دل بمی و جام تازه شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد بهار و دل بمی و جام تازه شد مهرم بساقیان گلندام تازه شد هر شاخ گل ز کج کلهی می دهد نشان خوبان رفته را به جهان نام تازه شد آه از فریب دهر کزین عشوه بس نکرد تا خلق را همان طمع خام تازه شد از خاک کشتگان وفا خاست بوی گل داغی که بود بر دل از ایام تازه شد دل کنذده بودم از می و ساقی چو گل رسید جان رمیده را هوس جام تازه شد مرغ هوا به خانه خرابی من گریست چندانکه سبزه ام بلب بام تازه شد می نوش و گل بریز فغانی که عاقبت باغ هنر ز چشمه ی انعام تازه شد فغانی شیرازی