فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: دیوانه ام مرا سخن واژگون بسست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیوانه ام مرا سخن واژگون بسست در نامه ام حکایت عشق و جنون بسست یکچند نیز ناله ی ما می توان شنید ای مست عیش زمزمه ی ارغنون بسست بهر هلاک خویش چه آیم به بزم تو؟ این یک نظر که می نگرم از برون بسست تا چند رنج خاطرم از دیدن رقیب عمری بدرد دل گذراندم کنون بسست فرخنده ساز یکرهم ای بخت خانه سوز عمری ز ناکسی تو بودم زبون بسست انگیز کشتنم کن اگر دوستی رفیق رسوا شدم بدفع جنونم فسون بسست باز این چه شیونست فغانی بدشت و کوه چشمی نماند کز تو نشد غرق خون بسست فغانی شیرازی