فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۹: اگرچه زشت نماید بدوستان ستم دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگرچه زشت نماید بدوستان ستم دوست جفا کشیم و برویش نیاوریم که نیکوست بمکتب ستم او دلم ز وسوسه ی عقل چو طفل عربده جو پهلوی خلیفه ی بدخوست دل ضعیف چه زحمت برد بنزد طبیبان چو هم ملاحظه ی صبر او معالجه ی اوست ز سحر نافه ی زلف تو آتشیست درین دل که گر بشیر در اویزد از جنون بدرد پوست ترنج غبغش آخر به دست بخت من افتد بکوشم و بکفش اورم که سیب سخنگوست ز گریه نرگس من شد سپید و یاسمنم زرد دلم هنوز هواخواه نوخطان پریروست سفال صبر شو ایدل که آن نهال ملاحت به آب دیده در آید اگر چه آن طرف جوست هزار سلسله ی بافته بمذهب عشاق نه همچو طاقیه ی پرده و کلاله ی خوشبوست گلی که تربیت از بلبلی نیافت فغانی اگر ز چشمه ی خورشید آب خورده که خودروست فغانی شیرازی