فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱: آنم که ببزم کسم آهنگ نبودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنم که ببزم کسم آهنگ نبودست در پهلوی من جای کسی تنگ نبودست یوسف که از او آن همه خونابه کشیدند عاشق کش و بیباک بدین رنگ نبودست چندانکه بهار آمده و رفته گل از باغ در ساغر عیشم می گلرنگ نبودست این نیز صفاییست که از همدمی ما در آینه ی همنفسان زنگ نبودست زنهار که یکباره چنین پرده مینداز زانرو که دل آدمی از سنگ نبودست من کشته ی خوی تو که چون تیغ فگندی گویا بکست هیچقدر جنگ نبودست من از تو مثل گشتم و یعقوب ز یوسف در هیچ زمان مهر و وفا ننگ نبودست هر گام ره عشق ز دنیاست بعقبی این بادیه را منزل و فرسنگ نبودست مخروش فغانی که نوا گفتن عشاق دلخواه چو آواز نی و چنگ نبودست فغانی شیرازی