فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰: منم ای شمع دل رفته و جان آمده بر لب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم ای شمع دل رفته و جان آمده بر لب شده بر آتش شوق تو چو پروانه مقرب شب وصلت که دران پرده کند عقل گرانی من و افسانه ی لعلت که فسونیست مجرب من و خورشید جمالت چکنم ماه وشانرا که بانوار تجلی نرسد پرتو کوکب نرود از نظرم نقش خط و خال تو هرگز که سواد نظر من شده زین هر دو مرکب نبود عشوه گریهای تو در فهم معلم که کسی این همه منصوبه نیاموخت بمکتب بصد امید فگندم به سر راه تو خود را چکنم گر نگذاری که ببوسم سم مرکب اگر امروز دگر جرعه ی وصلم نرسانی نرسانم من مخمور در این واقعه تا شب می عشق تو حرامست بر آن سفله که هرگز نکشد ساغر دردی و کند دعوی مشرب صفت گرمی عشقت من سودا زده دانم که کسی چون من سودا زده نگداخت درین تب بنیاز شب و آه سحری یار نگردی چکند با تو فغانی جگر سوخته یا رب فغانی شیرازی