فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا من چون زیم که هر نفس آن لعل آتشین می سوزدم بخنده جدا وز سخن جدا گر جان ز تن جدا شود و تن ز جان چه غم یا رب مباد درد تو از جان و تن جدا یک جلوه کرد شمع جمالت شب وصال افتاد پرتویش بهر انجمن جدا دامیست جعد پرشکنت کز فریب و فن دارد هزار سلسله در هر شکن جدا گر خون ز داغ هجر تو گرید غریب نیست آواره یی که بهر تو شد از وطن جدا در بیستون ز صورت شیرین جدا شود هر پاره یی که شد ز دل کوهکن جدا در مصر جان ز گریه ی کنعانیان هنوز یوسف جداست غرقه بخون پیرهن جدا از گرد خانه ی تو فغانی جدا نشد بلبل کجا شود ز حریم چمن جدا فغانی شیرازی