فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا شبی که مست بکاشانه ام فرود آید فرشته رشک برد مجلس شراب مرا نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز گشاد نرگس مخمور و بست خواب مرا شهی که میکند از سایه ی همای گریز چه التفات کند منزل خراب مرا برون خرام بپیراهن کتان امشب که آنچنان اثری نیست ماهتاب مرا سرم برید و زد آتش چنانکه محو شدم نخواست سگ که خورد نیز خون ناب مرا زمن گذشت و زدشمن پیاله خواست دریغ که تشنه بودم و نخورد از غرور آب مرا شکسته دل چو فغانی تلخکام شدم که پشت دست زدی شکر و گلاب مرا فغانی شیرازی