سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز برآمد بلند ای پسر هوشمند گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند تا به تماشای باغ میل چرا می کند هر که به خیلش درست قامت سرو بلند عقل روا می نداشت گفتن اسرار عشق قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر بس که بخواهد شنید سرزنش ناپسند در نظر دشمنان نوش نباشد هنی وز قبل دوستان نیش نباشد گزند این که سرش در کمند جان به دهانش رسید می نکند التفات آن که به دستش کمند سعدی اگر عاقلی عشق طریق تو نیست با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند سعدی شیرازی