اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کنم باشد این غم که مرا کشت فراموش کنم خرقه پوشان ورع را خبر از عشق کجاست حل این نکته ز مستان قباپوش کنم من و خون خوردن از او گو مدهم لاله قدح خون خورم به که می از دست خسان نوش کنم مطربم سوی طرب خواند و ناصح بصلاح مصلحت چیست دلا حرف کرا گوش کنم گر برد بار سبوی می رندان دوشم به که سجاده تقوی علم دوش کنم بخت آن نیز ندارم که چو مجنون طلبم نو غزالی و بیاد تو هم آغوش کنم وقت آنست که چون اهلی از آن نرگس مست سخنی گویم و یاران هم خاموش کنم اهلی شیرازی