اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم دل بطوفان نهم و چشم به تقدیر کنم پیرم و مست جوانان ز خودم شرمی باد که جوانان نکنند آنچه من پیر کنم کس ره من ندهد در حی لیلی وش خویش مگر اینصورت مجنون شده تغییر کنم گفته یی درد دل خویش بگو پیش طبیب بیش از آن درد دلم هست که تقریر کنم من جز از سجده بت راه بطاعت نبرم کافری باشم اگر دانم و تقصیر کنم دوش در خواب سحر همدم خورشید شدم مگر این خواب بدیدار تو تعبیر کنم عاقلی به زمن ایخواجه طلب در غم دل من بزنجیر دلم دل بچه زنجیر کنم اسم اعظم مگرم ملک سلیمان بخشد ورنه من چون تو پری را بچه تسخیر کنم خواب راحت ز درت یافتم آنروز مباد که ببد روزی ازین مرحله شبگیر کنم کس ز صد حرف یکی ره نبرد چون اهلی آیت حسن ترا کاینهمه تفسیر کنم اهلی شیرازی