اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم بدردمندی خود هیچکس نمی بینم صفای خاطر من بین و رخ مپوش ایگل که من ترا بهوی و هوس نمی بینم ز سنگ دل شکنانم خدا نگهدارد که مست ساقیم و پیش و پس نمی بینم درین چمن که چو من صدهزار بلبل هست یکی چو خویش اسیر قفس نمی بینم زمان عیش و من از بی زری بفریادم زمانه ایست که فریاد رس نمی بینم مراد من ز وصال تو کی شود حاصل که بر مراد خودت یکنفس نمی بینم به بزم وصل تو اهلی هوس کند لیکن ز بس فرشته مجال مگس نمی بینم اهلی شیرازی