سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد دریای آتشینم در دیده موج خون زد خود کرده بود غارت عشقش حوالی دل بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد دیوانگان خود را می بست در سلاسل هر جا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد غلغل فکند روحم در گلشن ملایک هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد سعدی ز خود برون شو گر مرد راه عشقی کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد سعدی شیرازی