اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخمش تا پریشان تر شوم ز آشفتگیهای غمش من طبیب عشقم و دانم دوای دل نکو زخم دل هردم ز داغی تازه باید مرهمش اشک گرم عاشقان هر قطره بحر آتشی است بلکه باشد بحر آتش قطره یی از شبنمش من نه آنمردم که ترسم از هلاک خویشتن گر اجل سستی کند دامن بگیرم محکمش هرکه دارد ساقیی چون او چکارش با مسیح جرعه نوش است آفتاب ما مسیح مریمش مست سودای توام از فکر عالم بیخبر کی بود مجنون سر و سودای کار عالمش هرکه چون اهلی سگ کوی پری رویی نشد گر ملک باشد که صاحبدل نخواند آدمش اهلی شیرازی