اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیال آن لب می جان ناتوان سوزد عجب میی که بلب نارسیده جان سوزد تو آفتابی و عمریست کز نظر دوری هنوز مهر توام مغز استخوان سوزد اگر زمین و زمان سوزد آتش دوزخ شرار آتش هجر تو بیش از آن سوزد بسوخت هجر پسر جان پیر کنعان لیک نه آنچنانکه مرا هجرت ای جوان سوزد لب تو آتش مهری که در دلم افکند چو شمع اگر بزبان آورم زبان سوزد زهر کناره چو شمعت هزار عاشق هست ولیک حسن تو پروانه از میان سوزد از آن دهان بکنایت سخن کند اهلی که گر صریح کند جان عاشقان سوزد اهلی شیرازی