اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنون کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی که آن کان نمک خنده بر این مجنون کرد من چه گویم که چه با این جگر پرخون کرد غرق خون گشته ام از دیدن آن مردم چشم چکنم چشم خودم غرقه درین جیحون کرد تا صبا یک گره از سنبل زلفش بگشاد هر بمویی گرهی از دل ما بیرون کرد عاشقان مست غم از آن می گلگون گشتند هرچه با خسته دلان کرد لب میگون کرد بخت آواره مرا در طلب گوهر وصل در بیابان فنا همسفر مجنون کرد گنجها زیر زمین دارم ازین سیم سرشک کیمیای نظر دوست مرا قارون کرد اهلی از سروقدان سبزه صفت خرم بود آخرش سوخته برق ستم گردون کرد اهلی شیرازی