سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۴۴: ای که رحمت مینیاید بر منت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که رحمت می نیاید بر منت آفرین بر جان و رحمت بر تنت قامتت گویم که دلبندست و خوب یا سخن یا آمدن یا رفتنت شرمش از روی تو باید آفتاب کاندرآید بامداد از روزنت حسن اندامت نمی گویم به شرح خود حکایت می کند پیراهنت ای که سر تا پایت از گل خرمنست رحمتی کن بر گدای خرمنت ماه رویا مهربانی پیشه کن سیرتی چون صورت مستحسنت ای جمال کعبه رویی باز کن تا طوافی می کنم پیرامنت دست گیر این پنج روزم در حیات تا نگیرم در قیامت دامنت عزم دارم کز دلت بیرون کنم و اندرون جان بسازم مسکنت درد دل با سنگدل گفتن چه سود باد سردی می دمم در آهنت گفتم از جورت بریزم خون خویش گفت خون خویشتن در گردنت گفتم آتش درزنم آفاق را گفت سعدی درنگیرد با منت سعدی شیرازی