اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹۳: با جان چو شد سرشته غم عشق چون رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با جان چو شد سرشته غم عشق چون رود جان را برون کنم مگر این غم برون رود هر عاقلی که شیفته روی و موی تست آخر چو شمع بر سر داغ جنون رود منعم مکن ز گریه خون کز فراق تو دردی برون ز سینه به هر قطره خون رود توسن بعشوه تند مران از خدا بترس زور تو چند بر سر مور زبون رود ناصح برو که صبر و سکون کار عشق نیست کار خرد بود که به صبر و سکون رود گر کوهکن فرو نخورد گریه های خون خوناب حسرت از جگر بیستون رود اهلی چو لاله سینه بناخن چه بر شکافت باور مکن که داغ تواش از درون رود اهلی شیرازی