اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۱: جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود تشنه مردم چشمه حیوان بصحرا میرود گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت یار من یا رب سلامت باد هر جا میرود در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست او بقصد دیدن غمدیده عمدا میرود ناصحم گوید که بنشین در پی اش صحرا مگیر چون کنم؟ گرمی نشینم جان شیدا میرود میرود آنشوخ و فریاد اسیران در پیش شاه خوبان است و با صد شور و غوغا میرود بازش آرای همنشین و فتنه بنشان کان سوار پای اگر در زین درآرد فتنه بالا میرود در بر بازار حسن او که صد یوسف کم است اهلی از جوش خریداران بسودا میرود اهلی شیرازی