اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۷: او که از دیده خونابه چکانم نرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
او که از دیده خونابه چکانم نرود نرود یک نظر از دیده که جانم نرود اینقدر در شب وصلش ز خدا میخواهم که به نظاره او تاب و توانم نرود میتوانم که بپوشم غمش از خلق ولی طاقتم نیست که نامش بزبانم نرود او بر اسب ستم و توسن دل سرکش هم چه توان کرد که از دست عنانم نرود دل پرخون که نشان گشت بخاک قدمش باشد از سیل فنا نام و نشانم نرود او که رنجد ز فغان گو لبم از خاتم لعل مهر کن تا بفلک آه و فغانم نرود اهلی آن سرو روان مونس جان است مرا چون کنم کز پی او روح و روانم نرود اهلی شیرازی