صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۴۴: با تنگدلی از لب خندان چه گشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با تنگدلی از لب خندان چه گشاید از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست چون پسته مرا از لب خندان چه گشاید افزود ز صحرا گره خاطر مجنون با پای فروبسته ز میدان چه گشاید از خنده بیدرد نمکسود شود زخم دلهای غمین را ز گلستان چه گشاید از دیدن اوضاع جهان چشم فروپوش جز تفرقه زین خواب پریشان چه گشاید هرگز به گره وانتوان کرد گره را پیداست که از جبهه دربان چه گشاید با مردم عاقل چه کند باد بهاران بی سلسله از سلسله جنبان چه گشاید آن راهروی را که بود آبله در دل از نیشتر خار مغیلان چه گشاید بی رهبر بینا نرسد کار به انجام از رشته بی سوزن باران چه گشاید جز خیرگی دیده و جز اشک دمادم از دیدن خورشید درخشان چه گشاید آنجا که کشد خارسراز چاک گریبان چون غنچه ز برچیدن دامان چه گشاید چون تیغ برآرد زمیان برق جهانسوز از ترکش پرتیرنیستان چه گشاید زان زلف سیه شد شفقی چهره صائب جز خون دل از شام غریبان چه گشاید صائب تبریزی