صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۴۰: هویی که مرا از دل دیوانه برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هویی که مرا از دل دیوانه برآید دودی است که از خرمن پروانه برآید داغ من سودازده از زیر سیاهی چون چهره لیلی ز سیه خانه برآید تا حشر شود واله دیوانگی من طفلی که به دنبال من از خانه برآید از موج محابا نکند شورش دریا زنجیر کی از عهده دیوانه برآید کامی که بود عاجز ازان گردش افلاک در میکده از گردش پیمانه برآید ریحان بهشت است براو شام غریبان بازلف تو هر دست که چون شانه برآید روزی که من از گوشه بتخانه برآید فریاد زناقوس غریبانه برآید احرامی هر کس بود از پرده پندار در کعبه رود از در بتخانه برآید از دل به نصیحت نرود بیخودی عشق از دیده کجا خواب به افسانه برآید پیوسته بود در دل ممسک غم دنیا این جغد محال است ز ویرانه برآید از نفس حذر بیش کن از دشمن خارج زان آب بیندیش که از خانه برآید دیگر نزند جوش طرب سینه خمها صائب اگر از گوشه میخانه برآید صائب تبریزی