صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۲۵: سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآید باغش چو نفس سوختگان بر اثر آید هر سو که کند شاخ گلش میل ز مستی آغوش گشا بلبلی از خاک برآید حسن تو ز بسیاری سامان لطافت در دیده هر کس به لباس دگر آید از شوق تماشای جمال تو گل از شاخ چون لاله نفس سوخته از خاک برآید جان در ره شیرین دهنان باز که تا حشر آوازه فرهاد ز کوه و کمر آید از عشق به کوشش نتوان کامروا شد در آتش سوزنده چه از بال و پر آید چشمی که در او آب حیاپرده نشین است از پوست برون زود چو بادام ترآید در ذکر خدا به که شود صرف چو تسبیح ایام حیاتی که به صدسال سرآید صائب نشود لاله صفت شسته به باران رنگی که به رخسار به خون جگر آید صائب تبریزی