صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۱۸: سوز دل عاشق ز تماشا ننشیند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوز دل عاشق ز تماشا ننشیند از باد بهار آتش سوداننشیند مجنون تو بر دامن صحرا ننشیند این گرد به هردامنی از پاننشیند در کوی مکافات محال است که آخر یوسف به سر راه زلیخاننشیند در جیب صدف گوهرشهوارنماند در دامن مریم دل عیسی ننشیند بر صدر بود چشم تواضع طلبان را آسوده بود هرکه به بالاننشیند آن را که درست است ارادت به توکل بی کشتی نشکسته به دریاننشیند هر جا که رود قافله در کار ندارد آن را که نشان قدم از پاننشیند گر باد مرادست و گر باد مخالف از جوش طرب سینه دریا ننشیند از سینه کشیدن نفس سرد محال است تادیگ دل از جوش تمنا ننشیند آنجا که کند ابر کرم قامت خود راست عصیان نه غباری است که ازپاننشیند صائب دل هر کس که رمیده است زدنیا شرط است که با مردم دنیاننشیند صائب تبریزی