صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۱۴: تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند در سینه من داغ مکرر سپر افکند من خرده جان را چو شرر باختم اینجا پروانه درین راه اگر بال و پر افکند تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است نتوان غم دل را به بهار دگر افکند دستی که به آرایش زلف سخن آموخت اخگر نتواند ز گریبان بدر افکند در دامن تسلیم در آویز که چون تاک هردم نتوان دست به شاخ دگر افکند از هیچ دلی نیست که اگاه نباشم از بس که مرا درد طلب دربدر افکند هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم صائب سخن از مولوی روم در افکند صائب تبریزی