صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۳۹۸: زخمی که ز تیغ تو مرا برسپرآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخمی که ز تیغ تو مرا بر سپر آمد بیش از همه زخمی به جگر کارگر آمد راهش به خیابان حیات ابد افتاد عمری که به اندیشه زلف تو سرآمد در دیده خورشید سیه کرد جهان را خطی که ازان چهره روشن بدرآمد دست از کمر مور میانان نکشیدم چندان که مرا شیشه دل بر کمر آمد هر برگی ازوبرگ نشاط است جهان را چون فاخته سروی که مرا زیر پر آمد از شور قیامت نکند روی به دنبال هرکس به تماشای تو از خویش برآمد از خویش برون رفته به همراه ناستد آواره شد آن کس که مرا بر اثر آمد نه روزی موری شد و نه قسمت برقی این دانه به امید چه از خاک برآمد فارغ ز جهان کرد مرا تیغ شهادت آسوده شد آبی که به جوی گهر آمد شد حلقه بیرون در اندیشه کونین در خانه هر دل که خیال تو در آمد از دانه ما نشو و نما چشم مدارید کاین تخم نفس سوخته از خاک برآمد صائب چه کشم منت دلسوزی احباب چون لاله مرا داغ برون از جگر آمد صائب تبریزی