صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۳۸۶: از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد این شوره زمین از گل روی تو چمن شد کامت شکرین باد که هر رخنه ای از دل شیرین ز شکر خند تو چون کنج دهن شد بوی خوش آهوی تو بردشت گذرکرد داغ جگر لاله ستان ناف ختن شد خاری که کشیدم ز قدم راهروان را چون شمع درین بادیه خضر ره من شد برصومعه افتاد ز چشم تو نگاهی صد زاهد پیمانه شکن توبه شکن شد ریحان که رخ گلشن ازو تازه وتر بود از تازگی خط تو تقویم کهن شد در نشأه سردرگم جان را نبردم هرچند که در جام من این باده کهن شد هرقطره که در پرده شب ریخت ز چشمم چون شبنم گل آینه روی چمن شد فریاد که یعقوب نظر بسته ما را پیراهن یوسف دوم بیت حزن شد عمری است که در بوته فکرست گدازان صائب عجبی نیست اگر پاک سخن شد صائب تبریزی