صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۳۷۵: جانی که سر از روزن فتراک برآورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانی که سر از روزن فتراک برآورد از گرد گریبان بقا سر بدر آورد امید که دولت ز درش بیخبر آید هر کس به من از آمدن او خبر آورد دیگر نکند خیر به محراب عبادت در پای خم آن کس که شبی را بسر آورد تدبیر به خون تیز کند تیغ قضا را این ابر بلا را به سر من سپرآورد از خال به راز دهن یار رسیدم این مور مرا بر سر تنگ شکر آورد از تکمه پیراهن یوسف خبرم داد هر غنچه که از جیب چمن سر بدر آورد در سایه شمشاد و گل آرام ندارد تا آب روان سرو ترا در نظر آورد از باده لعلی به سرش تاج نهادند هر کس به خرابات مغان دردسر آورد خوش باش که در دامن صحرای قیامت شد کشت کسی سبز که دامان ترآورد شد تنگ شکر نه فلک از موج حلاوت صائب ز نی کلک خود از بس شکر آورد صائب تبریزی