اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۸: گاه گاهم خانه از برق وصالش روشن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گاه گاهم خانه از برق وصالش روشن است لیک تابروی نظر میافکنم در رفتن است غارت دین میکند مژگان اومن چون کنم کاندرین ره هر سر مویی مرا یک رهزن است ایکه پنداری چو فانوس آتشم در پیرهن شعله ور جانست چون شمعم که در پیراهن است عارض خوی کرده ات ای گل ز گوهر خرمنی است چشم از مژگان پرنم خوشه چین خرمن است طوطی مسکین که چون من بنده خط تو شد طوق لعل او ببین کش خون خود در گردن است دامن نیلی قبایی شسته ام از گرد ره زان سبب صد رود نیل از گریه ام در دامن است غم مخور اهلی گرت سوزد فلک از داغ دل زانکه دامن گیرش آخز چون شفق آه من است اهلی شیرازی