صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۸۸: دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود باز این گره ز گریه مستانه می شود دل را بهم شکن که ز عکس جمال یار آیینه شکسته پریخانه می شود صد پرده دل سیاهتر از خواب غفلت است بیداریی که خرج به افسانه می شود ایمن ز تیغ بازی برق حوادث است قانع ز خرمن آن که به یک دانه می شود این غافلان همان پی آبادی خودند هر چند گنج قسمت ویرانه می شود یک بار رو چرا به در دل نمی کند آن سایلی که بر در هر خانه می شود از حرف و صوت عمر عزیزم به باد رفت کوته شب دراز به افسانه می شود از موجه سراب شود شوق آب بیش از ماه کی خنک دل پروانه می شود گر خلق همچو ملک سلیمان بود وسیع چون چشم مور، تنگ ز همخانه می شود زنگ از دل سیه به هوادار می رود این شمع روشن از پر پروانه می شود سوراخ می شود دلش از دوری محیط هر قطره ای که گوهر یکدانه می شود چون می به پای خفته خم می رسد به کام صائب مقیم هر که به میخانه می شود صائب تبریزی