صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۸۵: دستی ز روی لطف برآری چه می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دستی ز روی لطف برآری چه می شود؟ ما را اگر به ما نگذاری چه می شو؟ ما را اگر به ما نگذاری چه می شود ایینه را ز گل بدر آری چه می شود یک عمر گنج در دل ویرانه آرمید یک شب درین خرابه سر آری چه می شود چون می توان به جلوه مرا پایمال کرد تمکین اگر به خود نسپاری چه می شود این یک نفس که دیده ما میهمان توست آیینه پیش رو نگذاری چه می شود ای خونی امید، به این دستگاه حسن این یک دو بوسه را نشماری چه می شود بعد از هزار سال که یک وعده کرده ای در عذر لنگ پا نفشاری چه می شود دل را به چهره عرق آلود تازه کن تخمی درین بهار بکاری چه می شود ای ابر بیجگر که ز دریاست دخل تو بر مزرع امید بباری چه می شود هر چند قلبهای تو نقدست پیش ما با دوستان بهانه نیاری چه می شود شرم گناه، دوزخ اهل حیا بس است جرم مرا به روی نیاری چه می شود صبح از دم شمرده حیات دوباره یافت پاس نفس چو صبح بداری چه می شود در قلزمی که سعی به جایی نمی رسد صائب عنان به موج سپاری چه می شود صائب تبریزی