صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۷۸: از یاد وصل، دیده من سیر می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از یاد وصل، دیده من سیر می شود مهتاب در پیاله من شیر می شود هرگز به سوی خویش نمی بینی از حجاب در خلوت تو آینه دلگیر می شود دور نشاط زود به انجام می رسد می چون دو سال عمر کند پیر می شود ظالم به مرگ دست نمی دارد از ستم آخر پر عقاب پر تیر می شود آن را که روزگار نگیرد به هر گناه چون جمع شد گناه، خداگیر می شود از چشم آهوانه لیلی حذر کند مجنون اگر چه در دهن شیر می شود تدبیر بنده سایه تقدیر ایزدست ورنه کدام کار به تدبیر می شود اشک ندامت تو به دامن نمی رسد هر چند بیشتر ز تو تقصیر می شود طومار شکوه تو به افلاک می رسد یک لحظه روزی تو اگر دیر می شود چون آفتاب، فکر من آفاق را گرفت حسن غریب زود جهانگیر می شود نتوان گذشتن از دو جهان بی جهاد نفس این راه دور قطع به شمشیر می شود صائب به گریه گرد برآورد از جهان سیل بهار را که عنانگیر می شود صائب تبریزی