صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۵۷: در گلشنی که بند قبای تو وا شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در گلشنی که بند قبای تو وا شود چندین هزار پیرهن گل قبا شود ریزند اگر به دیده من بیغمان نمک در چشم قدردانی من توتیا شود بخت سیه نبرد روانی ز طبع من از سنگ سرمه آب کجا بی صدا شود می بایدش به تیغ سر خود به طرح داد هر کس که چون قلم به سخن آشنا شود طغیان نفس بیش شود در توانگری این مار چون به گنج رسد اژدها شود احسان چرخ سفله نباشد به جای خویش نعمت نصیب مردم بی اشتها شود گردد به چار موجه کثرت کجا حریف آیینه ای کز آب گهر بی صفا شود دیوانگی به سنگ ملامت شود تمام خوش وقت دانه ای که به این آسیا شود صائب گزیده می شود از میوه بهشت دستی که با ترنج ذقن آشنا شود صائب تبریزی