امیرشاهی سبزواری
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴: کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ چو عندلیب غزلخوان به باغ کن آهنگ زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ روان با خبران پایمال حادثه شد هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ رفیق می نپذیرد نیاز من از عار فرشته می ننویسد گناه من از ننگ دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ امیرشاهی سبزواری