امیرشاهی سبزواری
غزل ها
شمارهٔ ۸۷: عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با یار خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید است و خلقی هر طرف، دامنکشان با یار خود مسکین من بی صبر و دل، حیران شده در کار خود هم مرغ نالان در چمن، هم گل دریده پیرهن هر کس به یاری در سخن، من با دل افگار خود عقلم که بودی رهنمون، خندید بر اهل جنون من نیز میخندم کنون، بر عقل دعوی وار خود گر راز دل ننهفتمی، در خاک و خون کی خفتمی هم با طبیبی گفتمی، حال دل بیمار خود در جان درون آن تندخو، دایم به دل در گفتگو بیچاره من محروم از او، چون دیده از دیدار خود تو همچو گل دامنکشان، رفته به گشت بوستان پیش تو مسکین باغبان، شرمنده از گلزار خود شاهی ز خوبان زد نفس، افتاد در دام هوس چون عندلیبان قفس، درمانده از گفتار خود امیرشاهی سبزواری