صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۵۱: کی یاد زلفش از دل بی کینه می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی یاد زلفش از دل بی کینه می رود از یاد طفل کی شب آدینه می رود دارد هنوز شرم حضور مرا نگاه پنهان ز من به خانه آیینه می رود هر چند بر رخش در دل باز می کنند زاهد همان به مسجد آدینه می رود عمری است تا چو نافه بریدم ازان غزال خونم همان ز خرقه پشمینه می رود مشتاق سینه های صبورست راز عشق گوهر نفس گسسته به گنجینه می رود نشنیده ای که می شکند سنگ سنگ را از باده کهن غم دیرینه می رود آهم به سینه سنگ زنان می دود برون هر جا که حرف سینه بی کینه می رود صائب شود به شبنم اگر داغ لاله محو از باده نیز زنگ غم از سینه می رود صائب تبریزی