صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۴۶: چون غمزه تو بر سر بیداد می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون غمزه تو بر سر بیداد می رود آسایش از قلمرو ایجاد می رود سرو از چمن برون به دل شاد می رود آزاده هر که می زید آزاد می رود دل چیست کز فشار محبت نگردد آب اینجا سخن ز بیضه فولاد می رود گردون ز سخت رویی ما تند و سرکش است از کوهسار سیل به فریاد می رود هر بلبلی که سر به ته بال خود کشید پیوسته زیر چتر پریزاد می رود حاجت به حلقه نیست در باز کرده را صوفی عبث به حلقه ارشاد می رود بر تاج دل منه که پر از باد نخوت است بر تخت دل مبند که بر باد می رود دربند چرخ نیست امید فراغ بال جوهر کجا ز بیضه فولاد می رود پیوند روح نگسلد از جسم زیر خاک این دام کی ز خاطر صیاد می رود صید رمیده ای که به وحشت گرفت انس از یاد پیش دیده صیاد می رود این می کشد مرا که ازین طرفه صیدگاه کارم تمام ناشده جلاد می رود در خاک تخم سوخته اش سبز می شود از خرمنی که برق فنا شاد می رود صائب خموش باش که آن ناخدای ترس از داد بیش بر سر بیداد می رود صائب تبریزی