صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۲۱۰: در موج خیز غم دل آزاد نشکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در موج خیز غم دل آزاد نشکند جوهر طلسم بیضه فولاد نشکند تیغ ترا ملاحظه از جان سخت نیست از کوه قاف بال پریزاد نشکند تا می توان شکست پرو بال خویش را مرغ اسیر ما دل صیاد نشکند گو تخته کن دکان که سرآمد نمی شود طفلی که تخته بر سر استاد نشکند این می کشد مرا که مبادا ز لاغری خونم خمار خنجر جلاد نشکند گودم مزن ز خشکی سودا که ناقص است در هر رگی که نشتر فصاد نشکند این دامنی که زد به کمر کوه بیستون سخت است تیشه بر سر فرهاد نشکند بر سرکشی مناز که سروی درین چمن قامت نکرد راست که آزاد نشکند دستی نشد دراز بر این گرد خوان که نی در ناخنش قلمرو ایجاد نشکند کام از جهان مجو که درین صید گاه نیست مرغی که بیضه بر سر صیاد نشکند ایمن نیم ز تنگی دل بر خیال او از شیشه گر چه بال پریزاد نشکند صائب جهان فروز نگردد چو آفتاب رنگی که از تپانچه استاد نشکند صائب تبریزی