صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۵۴: از آفتاب چاشنی صبح شد بلند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آفتاب چاشنی صبح شد بلند عمر دوباره یافت ز راه گداز قند بگذار تا به داغ رهایی شود کباب صیدی که همچو تاب نپیچد بر آن کمند ما را چه نسبت است به مجنون که جوش ما نگذاشت گردباد ز هامون شود بلند از روی گرم شکوه ما می شود تمام یک ناله است سرمه آواز این سپند علم تو چون محیط به اسرار غیب نیست ز نهار لب ببند ز چون و چرا و چند چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند در آتش زوال بود نعل رنگ و بو ز نهار دل به غنچه این بوستان مبند از گل به وام گوش ستانند بلبلان در گلشنی که ناله صائب شود بلند صائب تبریزی