کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی اگر این نبدی عاشق درویش چه خوردی دل چاره درد تو به این کرد که خون شد این چاره نبودی دل بیچاره چه کردی میسوخت سراپای وجودم ز دل گرم گرمی نزدم هر دم ازین غم دم سردی حوران کفن من همه در روی بمالند با خاک لحد گر برم از کوی تو گردی عاشق بشه فرد یگانه ننشیند گر نیست چو فرزین ز دو عالم شده فردی کو بار سبک روح که بهر دل مجروح سازیم ز خاک قدمش مرهم دردی تا چند کمال این همه درمان طلبیدنه رنجی بر و دردی طلاب از باطن مردی کمال الدین خجندی