کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی چشم از نظرم پوشی و خون از مزه پاشی فرهاد شکایت ز دلی داشت که از سنگ جانا چه شود گر دلی از سنگ تراشی رخت دل و دین پیش بتان گر به بها رفت ای جان فرومایه تو باری چه قماشی هر نیر که بر سینه زدی گو دل و جان هست فارغ ز چه بنشینی و بیگانه چه باشی زاهد چه به چنگ آری ازین شهرت و گلبانگ گیرم که چو بوبکر رهابی شده فاشی کس فهم نکرد از خط لب نقش دهانش مفهوم نشد نکته مبهم به حواشی بشکست کمال از سخنت قدر کمالین چون از گهر و لعل سپاهانی و کاشی کمال الدین خجندی