کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با من این بودت ز اول شرط باری کآخر الأمرم به یاد همه نیاری بسکه با شوریدگان چون زلف مشکین عهد بستی و شکست از بیقراری با رقیبان گرانجان بیش منشین نون لطیفی طاقت ایشان نداری سر میروی تنها براه و من چو سایه دره پیته افتان و خیزان از نزاری بعد ازینت با خدا خواهم سپردن زآنکه رسم عاشق آمد جانسپاری با سگته گفتم چو آیم شب برآن در می باشد ز نو کآن در گذاری بانگ زد بر من به جنگ و گفت تاکی هر شب اینجا آنی و دردسر آری دوش دیدم بر سر کوی تو دل را گفتم ای مسکین تو باری در چه کاری گفت من بیش از کمال اینجا رسیدم تا کنیم از یکدیگر فریاد و زاری کمال الدین خجندی