کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر سر طلبی بر درت آریم به دیده چون اشک همه جانب کوی تو دیده بگشای به ابروی سیه چشم که بینی از بارب ما دود به محراب رسیده زاهد چه عجب بی لبش ار کام تو تلخست کامیست ز حلوای محبت نچشیده در صحبت صاحب نظران بار ندارد صاحب هوس بار ملامت نکشیده دیدی رخ یوسف ز چه بر حرف زلیخا انگشت نه دم بدم ای دست بریده تو گوش نهادستی و ما دیده به دیدار از دیده بسی فرق بود تا بشنیده با دیده تو سود کمال آن کف پا را چندانکه شدش رو به کف پای تو دیده کمال الدین خجندی