کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز هزار نیش به دل بیش دارم از دیده قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم به باد رفت همه کار و بارم از دیده در آرزوی خیالت سرشک من همه شب چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده کمال الدین خجندی