کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی لب ساقی مرا می فرود در گلو نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر باده کجا میبرم با لب او کرده خو محتسب خم شکن گر کدویی میشکست من شکنم هم سرش گرچه کم است از کدو چون بکشی خوان حسن لب ز نظرها بپوش ورنه گدایان کنند از پی حلوا غلو تا بنهم پیش تو هر قدمی را سری سایه سر من بساخت روز وصال تو دو گر بکشم زلف تو فکر زبدگو مکن من چو نگفتم بکس هرچه شنیدم ز تو دوست تر از هرچه هست صحبت بارست آه در همه عالم کمال دوست کجا بار کو کمال الدین خجندی