کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن بعد ازین خون خواهد از چشم گهربار آمدن ای دل ار آهنگ آن در میکنی چون آه خویش باید از خود شد بدر آنگه بر بار آمدن گر به صد بندم نگه دارند چون آب روان خواهم از شوق گلی گریان به گلزار آمدن چون بدور رویش ای گل حسن نتوانی فروخت از چمن دامن کشان تا کی به بازار آمدن زاهدا شرمت نمی آید از آن چشمان مست پیش اصحاب نظر تا چند هشیار آمدن گر ملولی کامدم پیش تو دشنامم مدة ور دهی از ذوق آن خواهم دگر بار آمدن چون طبیب عاشقانی رنجه شو سوی کمال هست قانون اطبا پیش بیمار آمدن کمال الدین خجندی