کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم مشکین نفس برآمد آن دم ز سینه دودم بیمی ز جان فشانی هیچم نبود چون شمع آن شب چو آب دیده از سر گذشته بودم من در لطافت آن گوی ذقن چه گویم تا دیدمش ربوده از خویش در ربودم چندانک مهر و کینته با من فزون و کم شد در صبر و بیقراری کم کردم و فزودم ساقی مریز جرعه تا محتسب نه بیند داغ شراب گلگون بر خرقه کبودم از بانگ چنگ کارم شد صد بریشم افزون تا سوی باده نوشان در پرده ره نمودم رفت آنکه بی تو دیگر چشم کمال خسید آن خواب بود گوئی وقتیه که میغنودم کمال الدین خجندی