مولانا بلخی
فیه ما فیه
فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را بنیتّی میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکس این عمارت را بنیتّی میکند یا برای اظهار کرم یا برای نامی یا برای ثوابی و حق تعالی را مقصود رفع مرتبهٔ اولیا و تعظیم تُرَب و مقابرایشانست ایشان بتعظیم خود محتاج نیستند و در نفس خود معظمّند چراغ اگر میخواهد که او را بر بلندی نهند برای دیگران میخواهد و برای خود نمیخواهد او را چه زیر چه بالا هرجا که هست چراغ منورّست الا میخواهد که نور او بدیگران برسد این آفتاب که بر بالای آسمانست اگر زیر باشد همان آفتابست الا عالم تاریک ماند پس او بالا برای خود نیست برای دیگرانست حاصل ایشان از بالا و زیر و تعظیم خلق منزهّند و فارغند ترا که ذرهّٔ ذوق و لمحهٔ لطف آن عالم روی مینماید آن لحظه از بالا و زیر و خواجگی و ریاست و از خویش نیز که از همه بتو نزدیکترست بیزار میشوی و یادت نمیآید ایشان که کان و معدن و اصل آن نور و ذوقند ایشان مقیّد زیر وبالا کی باشند مفاخرت ایشان بحقّ است و حق از زیر وبالا مستغنیست این زیر و بالا ماراست که پای و سر داریم مصطفی صلوات اللّه علیه فرمود که لَاتُفَضِّلَوْنِیْ عَلَی یُوْنُسِ بْنِ مَتَّیَ بِاَنْ کَانَ عُرُوجُهُ فِ بَطْنِ الْحُوْتِ وَعُرَوْجِیَ کَانَ فِی السَّمَاءِ عَلَی الْعَرْشِ عینی اگر مرا تفضیل نهید برو ازین رومنهید که او را عروج در بطن حوت بود و مرا بالا بر آسمان که حق تعالی نه بالاست و نه زیر تجلّی او بر بالا همان باشد و در زیر همان باشد و در بطن حوت همان او از بالا و زیرمنزهّست و همه بر او یکیست بسیار کسان هستند که کارها میکنند غرضشان چیزی دیگر و مقصود حق چیزی دیگر (حق جلّ جلاله چون خواست) که دین محمّد (صلّی اللهّ علیه و سلمّ) معظمّ باشد و پیدا گردد و تا ابدالدهّر بماند بنگر که برای قرآن چند تفسیر ساختهاند ده ده مجلّد و هشت هشت مجلّد و چارچار مجلّد غرضشان اظهار فضل خویشتن کشّاف را زمخشری بچندین دقایق نحو و لغت و عبارت فصیح استعمال کرد است برای اظهارفضل خود تا مقصود حاصل میشود و آن تعظیم دین محّمدست پس همه خلق نیز کار حق میکنند و از غرض حق غافل و ایشان را مقصود دیگر حق میخواهد که عالم بماند ایشان بشهوات مشغول میشوند با زنی شهوت میرانند برای لذتّ خود از آنجا فرزندی پیدا میشود و همچنین کاری میکنند برای خوشی و لذتّ خود آن خود سبب قوام عالم میگردد پس بحقیقت بندگی حق بجای میآرند الا ایشان بآن نیتّ نمیکنند و همچنین مساجد میسازند چندین خرجها میکنند در در و دیوار و سقف آن الا اعتبار قبله راست هر چند که ایشان را مقصود آن نبود این بزرگی اولیا از روی صورت نیست ای واللهّ ایشان را بالایی و بزرگی هست اما بیچون و چگونه آخر این درم بالای پولست چه معنی بالای پولست از روی صورت بالای (او نیست که تقدیرا اگر درم را) بر بام نهی و زر را زیر قطعاً زر بالا باشد علی کلّ حال و زر بالای درمست و لعل و دُر بالای زرست خواه زیر خواه بالا و همچنین سبوس بالای غربیل است و آرد زیرمانده است بالاکی باشد قطعاً آرد باشد اگرچه زیرست پس بالایی از روی صورت نیست در عالم معانی چون آن گوهر دروست علی کلّ حال او بالاست. مولانا بلخی