صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۳۹: جمعی که بار درد تو بر دل نهاده اند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمعی که بار درد تو بر دل نهاده اند چون راه سر به دامن منزل نهاده اند در دامن مراد دو عالم نمی زنند دستی که عاشقان تو بر دل نهاده اند پاکند ازان ز عیب نکویان که پیش رو چندین هزار آینه دل نهاده اند این خواب راحتی که به درویش داده اند با تاج وتخت شاه مقابل نهاده اند جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع از سر گذشته پای به محفل نهاده اند عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق برگردن مروت قاتل نهاده اند رم می کند ز سایه دیوانه کوه غم این بار را به مردم عاقل نهاده اند سیر بهشت در گره غنچه می کنند آنان که دل به عقده مشکل نهاده اند بر جبهه منور خورشید داغ عشق مهر نبوتی است که بر گل نهاده اند از ملک بی نشان به فلاخن نهد ترا سنگی که در ره تو ز منزل نهاده اند حال گهر مپرس که از گوش ماهیان مهر سکوت بر لب ساحل نهاده اند چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان گستاخ رو به دامن محمل نهاده اند صائب اسیر کشمکش عقل گشته اند جمعی که پا برون ز سلاسل نهاده اند صائب تبریزی