صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۲۰: ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند ما را ازین جهان به جهان دگر رساند صد حلقه برامید من افزود پیچ وتاب هر رشته ای که ریشه به آب گهر رساند یاقوت آتشین ترا دید آب شد لعلی که آفتاب به خون جگر رساند ما را رساند بی پرو بالی به کوی دوست پروانه را به شمع اگر بال وپر رساند از دولت نخوانده مرا ساخت بیخبر هرکس به من ز آمدن او خبر رساند زنهار تلخ وتند مشو کز زبان چرب بادام خویش را به وصال شکر رساند مخمور را به رطل گران دستگیر شد ما را کسی که سنگ ملامت به سر رساند از دیده سفید به مطلب رسید دل این نخل را شکوفه به وصل ثمر رساند در وادی طلب نفس برق وباد سوخت این راه را دگر که تواند بسر رساند نقصان نکرده است ز اهل سخن کسی شد سبز حرف هر که به طوطی شکر رساند شاخ از شکستگی به ثمر گرچه کم رسد ما را دل شکسته به وصل ثمر رساند صائب چو خون مرده نرفتم ز جای خود چندان که روزگار به من نیشتر رساند صائب تبریزی